جدول جو
جدول جو

معنی زمی سر - جستجوی لغت در جدول جو

زمی سر
سرزمین، محل کشت زار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
مامور پلیس
فرهنگ فارسی عمید
از دهات کتول استرآباد است. رجوع به ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد چ 1326 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 171)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
زاغ سار. مثل زاغ در سیاهی. کنایه است از شخص سیاه چرده:
بدست یکی زاغ سر کشته شد
به ما بر چنین روز برگشته شد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زُ حَ سَ)
در این بیت خاقانی صفت نوک قلم آمده:
عطاردیست زحل سر، زبان خامۀ او
که وقت سیرش خورشید تار میسازد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
شکافندۀ زمین:
یکی جانور بد رونده ز جای
به سینه زمین در به تن سنگسای.
اسدی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
زمین دار که مرزبان باشد. (آنندراج). زمین دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان با 512 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه سر ندارد، بی اساس بی اصل، پرنده ایست شکاری از نوع باشه شبیه به پیغو بیسره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ سر
تصویر زاغ سر
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کی سر
تصویر کی سر
فرانسوی آبفشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
کلانتر، رئیس کلانتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سر
تصویر پی سر
پشت گردن، قفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکسر
تصویر میکسر
((س))
آن که میکس می کند، میکس کننده، وسیله ای برای هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی، همزن (واژه فرهنگستان)، دستگاهی با محفظه ای خمره ای شکل گردان برای ساختن بتون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
((کُ س))
کلانتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
Commissioner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه ی بوته ی کدوقسمت انتهایی بوته ی کدو که در آش ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ی تراز و میزان در بافندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
نگهبان شالی زار و باغ
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی از بلندی های غرب التپه ی بهشهر، از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر، کمرکش کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
کشت زاری نزدیک روستای کردیچال کلاردشت، بالا تپه، بالای بلندی
فرهنگ گویش مازندرانی
هنگام سپیده، روی تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
ملک کشاورزی، روی زمین، مزرعه
فرهنگ گویش مازندرانی
شالی کار
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک خانه، جلوی راه
فرهنگ گویش مازندرانی
سیر صحرایی و خوراکی
فرهنگ گویش مازندرانی
سحرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای علی آباد کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
پسرعمو
فرهنگ گویش مازندرانی
برای ما
فرهنگ گویش مازندرانی
متکا، بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
comissário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمیسر
تصویر کمیسر
Kommissar
دیکشنری فارسی به آلمانی